یادش بخیر
بوی دفتر کاهی
پاک کن های سفید
ته مداد قرمز
دخترکی درس نخون و سر به هوا به اسم فرح؛
تا میرفتم بهش درس بدم یه فصل کتکم میزد.
یادش بخیر
بابا آب داد
دارا انار دارد
باز تصمیم کبری
باز کوکب خانم
چند مهمان دارد
خوش به حال کبری
خوش به حال حسنک
که همه دغدغه شان
سفره و دفتر خیس است و صدای یک بز
خوش به حال همه شان
که ز ما جا ماندند
همه کودک ماندند
یادش بخیر
در به در دنبال یکی میگشتیم کتابامونو جلد کنه
همیشه تو مدرسه عادت داشتم همکلاسی هامو بشمرم تا ببینم کدوم خط برای خوندن به من میفته
یادش بخیر
وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم الکی مداد رو بهانه میکردیم بلند میشدیم میرفتیم گوشه کلاس دم سطل آشغال بتراشیم
تو مدرسه آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم درستون کجاست اونا یه درس از ما عقب تر باشن
یادتون میاد اوج احتراممون به یه درس این بود که دفتر صد برگ واسش انتخاب می کردیم؟؟؟
يادش به خير.
چه زود بزرگ شدیم و آرزوها و خاطرات زیبای کودکیمون رو فراموش کردیم.
مدرسه ,دفتر ,یادش بخیر منبع
درباره این سایت